ازتو گذشتم تا به عشق برسم....از عشق نگذشتم تا تا به قلبت برسم...تو را در میان آغوش خود فشردم تا به احساسم برسم...از احساسم گذشتم تا احساس تو را حس کنم....اشکهایم را فدای نگاه زیبایت کردم تا به اوج ارامش برسم...از ارامش گذشتم تا تو را ارام کنم... تورا ارام کردم و خود پریشان....از پریشانی خود گذشتم تا تو را اذار ندهم گفتم:فدای تو و عشق پاکت....عشقم را فدایت کردم تا باور کنی...از باور خود گذشتم...به تو ایمان اوردم و تو مرا درک نکردی...گفتم دوستت دارم تا باور کنی که به عشق تو زنده ام...از جان خود گذشتمتا باور کنی خیلی دوستت دارم....باور نکردی و دلم شکست ،اما تو صدای فریاد دلم را نشنیدی...از دل شکسته ام گذشتی،از دل شکسته ام گذشتم و باز در حسرت باور تو نشستم و این بار از خودم گذشتم تا به تو برسم.....
تاریخ : دوشنبه 92/9/11 | 8:48 عصر | نویسنده : سوتیام کوشانی | نظر